راه اندازی ۳۰ اورژانس اجتماعی در کشور | ایجاد بیش از ۵ هزار فرصت شغلی برای جامعه هدف بهزیستی ۶۳ کشته و ۲۹۰ زخمی در سیل مرگبار ایالت پنجاب پاکستان + فیلم (۲۶ تیر ۱۴۰۴) پیگیری برای ثبت جهانی روستای «مارین» (۲۶ تیر ۱۴۰۴) درباره بادکش درمانی که به یکی از رایج ترین روش های درمانی سنتی تبدیل شده است | درمان‌های آرام بخش افزایش اعتبارات حوزه میراث فرهنگی اردبیل (۲۶ تیر ۱۴۰۴) دفترچه سؤالات نوبت دوم کنکور ریاضی و علوم انسانی ۱۴۰۴ منتشر شد + لینک سوالات حق پرستاری مددجویان بهزیستی با اولویت سه دهک اول در حال پیگیری است ویدئو | مسئولیت‌پذیری و اقدام بموقع پرستاران شیرخوارگاه آمنه تهران پیش از بمباران رژیم صهیونیستی سارقان موتورسیکلت‌های تهران دستگیر شدند مستمری‌بگیران زن می‌توانند مستمری همسر خود را نیز دریافت کنند کلاهبرداری که همسر باردارش را روانه زندان کرد پیداشدن پیکرهای بیش از ۶۰ درصد شهدای جنگ ۱۲روزه، توسط نیرو‌های هلال‌احمر واریزی به حساب بازنشستگان صندوق ذخیره فرهنگیان (۲۶ تیر ۱۴۰۴) گرما این بیماری‌ها را تشدید می‌کند ممانعت از پوشش خبری کنکور سراسری ۱۴۰۴ در دانشگاه فردوسی مشهد + فیلم با این صبحانه قند خون خود را پایین بیاورید نقش مادر در تربیت فرزند و اشتباهات رایج مادران ۲ شرور به اتهام درگیری دسته‌جمعی در تهران دستگیر شدند (۲۶ تیر ۱۴۰۴) ابلاغ ۲۴ راهنمای تجویز دارو و پروتکل درمانی ثبت‌نام وام ازدواج فرزندان بازنشستگان با عقدنامه‌های ۱۴۰۲ تا ۱۴۰۴ قابل انجام است + جزئیات آیا لکه‌های سفید روی ناخن‌ها نشانه کم‌خونی است؟ کاهش ۵۲ درصدی طلاق در خانواده‌های دارای چهار فرزند به بالا اعتراض داوطلبان آزمون سمپاد درباره لو رفتن سؤالات آزمون ورودی به کجا رسید؟ چیزی به نام وِیپ ایمن وجود ندارد آیا چای و شکلات تلخ برای سلامت قلب مفیدند؟ دبیر اجرایی خانه کارگر مازندران، دولت باید بدهی سنگین خود به تأمین‌اجتماعی را پرداخت کند پذیرش دانشجوی دکترا در پردیس‌های دانشگاه تهران محدود می‌شود هدایت تحصیلی نهمی‌ها از فردا (۲۷ تیر ۱۴۰۴) آغاز می‌شود + لینک سامانه فواید شیرین یک میوه ترش برای قلب
سرخط خبرها

درباره موضوع مهم پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن

  • کد خبر: ۱۷۱۱۱۳
  • ۰۴ تير ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۳
درباره موضوع مهم پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن
حس اینکه صورتش بعد از چند قطره، دفرمه می‌شود و باد می‌کند و بدتر اینکه، باید بابتش به دیگران جواب بدهد، آزارش می‌داد.
قاسم فتحی
نویسنده قاسم فتحی

فکر می‌کنم چندوقتی می‌شد که «پف نکردن چشم‌ها بعد از گریه کردن» به مسئله حیاتی یکی از رفقایمان تبدیل شده بود. جوری درباره اش حرف می‌زد انگار موهبتی را از دست داده یا ظلمی ازلی ابدی نصیبش شده است که هیچ رقمه نمی‌تواند کاری برایش بکند. از اینکه خواهرش می‌تواند کلی گریه کند و کسی نفهمد، ولی او با کوچک‌ترین نم اشکی چشم هایش باد می‌کند، شاکی بود. احساس فلاکت می‌کرد. حس اینکه صورتش بعد از چند قطره، دفرمه می‌شود و باد می‌کند و بدتر اینکه، باید بابتش به دیگران جواب بدهد، آزارش می‌داد.

حالا حسابش را بکنید اگر دلش می‌خواست یک وقتی، یک جایی، اصلا گیریم جلو یک جمع بزرگی،‌ها های گریه کند، احتمالا طوری صورتش ورم می‌کرد که نه می‌توانست ببیند، نه می‌توانست نفس بکشد. حالا دیگر برای این پف کردن و قرمزشدن شدید چشم‌ها و راه افتادن آب از لب ولوچه و بینی اش باید فکر اساسی می‌کرد.

البته فکر اساسی که وجود نداشت. کاری از دستش برنمی آمد به جز اینکه جلو خودش را بگیرد. باید حواسش را جمع می‌کرد تا بغض هایش را کنترل کند و از هرگونه موقعیتی که در آن به شدت تحت تأثیر قرار می‌گرفت، اجتناب کند.

نباید در معرض هیچ فیلم و عکس و کتابی قرار می‌گرفت. درواقع اگر هم در معرضشان قرار می‌گرفت، نباید خیلی عمیق می‌شد. نباید زیادی فکر و خیال می‌کرد. بعدش گفتیم سری به خواهرش بزند و ببیند او چطور توانسته است به این ویژگی خدادادی دست پیدا کند.

همه این حساسیت‌ها به این برمی گشت که دیگران او را بابت این گریه‌ها سین جیم نکنند و راستش من -و ما- اصلا متوجه نمی‌شدیم حساسیت دیگران چرا باید این همه برای او مهم باشد. اما مهم بود و در این فقره هم کاری از دست ما برنمی آمد. می‌گفت بعد از گریه کردن چندساعتی بی نهایت حالش خوب است. کیفور است. نفس می‌کشد.

یک جور رهایی و بی قیدی از ته ته درونش ترشح می‌کند که هیچ موقعیت دیگری این حال را برایش نمی‌آورد. ولی همین که می‌خواهد از محدوده اش، از اتاقش، بزند بیرون، نگران است کسی چیزی بگوید و گند بزند به همه این حس وحال؛ و متأسفانه بیشتروقت‌ها این اتفاق می‌افتاد. بحث‌ها بعد از این دیدن چشم‌های پف کرده اش توسط خانواده کشیده می‌شد به این سمت که «این خرس گنده معلوم نیست چشه و چه گندی زده که هر چندروز یه بار زارزار گریه می‌کنه و با چشمای ورم کرده می‌آد بیرون. داره خودش رو کور می‌کنه.»

البته این رفیق خرس گنده ما کم مصیبت نداشت و اتفاقا برای همین هم دلش می‌خواست دست کم با فراغ بال گریه کند، ولی این یک قلم آزادی را داشتند از او می‌گرفتند. دلش می‌خواست بابت همین هم یک دل سیر گریه کند، ولی جلو خودش را می‌گرفت.

فکر نمی‌کردم روزی برسد که یک نفر برای گریه کردن هم سازوکار بچیند، غبطه بخورد و مقرراتی تنظیم کند. فکر می‌کردم گریه ‎ها بداهه می‌آیند و لابد دیگران، حتی نزدیک‌ترین آدم ها، اجازه می‌دهند بی هیچ تصور و نگرانی اشک را بریزی و کارت را بکنی. چاره کار باز هم به دست مرگ باز شد. پدرش از دنیا رفت و حالا هر گریه او یک دلیل مشخص دارد؛ بی پدری!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->